داستان جالب | خود را چگونه معرفي مي کنيد
اندیشه
بزرگنمايي:
روزي لئو تولستوي در خياباني راه مي رفت که ناآگاهانه به زني تنه زد. زن بي
وقفه شروع به فحش دادن و بد و بيراه گفتن کرد. بعد از مدتي که خوب تولستوي
را فحش مالي کرد، تولستوي کلاهش را از سرش برداشت و محترمانه معذرت خواهي
کرد و در پايان گفت: «مادمازل، من لئو تولستوي هستم.»
داستان جالب
زن که بسيار شرمگين شده بود، عذرخواهي کرد و گفت: «چرا شما خودتان را زودتر معرفي نکرديد؟»
تولستوي در جواب گفت: «شما آنچنان غرق معرفي خودتان بوديد که به من مجال اين کار را نداديد!»
-
يکشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۷:۳۰:۱۱ AM
-
۱۰۶۳ بازديد
-
آريا
-
داستان جالب
لینک کوتاه:
https://www.aryajavan.ir/Fa/News/4227/