آریا جوان
راهنماي گذر از بحران عاطفي
يکشنبه 11 تير 1396 - 2:16:17 PM
آريا
کسي که در دوران نامزدي شکست خورده، مدام درگير سيکل معيوب ذهنيِ خودش است. مجموعه اي تمام نشدني از سوالات و چراهاي بي جواب را در ذهنش مرور مي کند. چرا به هم نرسيديم؟ چرا رها شدم؟ چرا نشد؟ کجا اشتباه کردم؟ کجا کم گذاشتم؟ چرا برايش کافي نبودم؟ ديگر چه کار بايد مي کردم؟ در اين ميان، شايد تنها و مهم ترين و تاثيرگذارترين راهِ ممکن، اين باشد که فرد به خودش بيايد و از درون تکان بخورد و تصميم به تغيير بگيرد و شايد اولين گام فرآيند تغيير، شناختِ دقيق خود و ضعف هاي ارتباطاتِ بين فردي باشد.

دلبستگي يا وابستگي
ارتباط عاطفي بين انسان ها، معمولا به دو شکل بروز پيدا مي کند: دلبستگي و وابستگي. دلبستگي، شکلِ سالمِ يک ارتباطِ عاطفي و وابستگي، شکل ناسالم آن است. دلبستگي يک مکانيسم طبيعي، سالم و ضروري براي بقاست، اما وابستگي، يک مکانيسم غيرطبيعي، مَرَضي، ناسالم و مُضر است. دلبستگي، زمينه ساز حس امنيت، آرامش، آزادي و از همه مهم تر، حس تعلق است. در حالي که وابستگي، زمينه ساز احساس عدم امنيت و آشفتگي، محدوديت و متاسفانه، احساس تملک است.

قالب هاي ذهني، زمينه ساز دلبستگي و وابستگي
طرح واره، قالب ذهني يا در واقع لنز و عينکي که ما براي نگاه به دنياي پيرامون و ارتباطاتمان به چشم مي زنيم، در کودکي و در محيط خانه و خانواده شکل مي گيرد که تاثير عميق و مستقيم بر ارتباطات عاطفي ما در بزرگسالي دارد. کودکاني که در خانواده هاي سرد، بي اعتنا، تندخو و پرخاشگر پرورش پيدا مي کنند، افرادي بي اعتماد و بدبين هستند با طرح واره رهاشدگي و نقص و ناکافي بودن و آن ها که در خانواده هاي سختگيري که براي دوست داشتن فرزندانشان پيش شرط مي گذارند، رشد کرده اند، افرادي هستند با طرح واره اطاعت و ايثار که در رابطه، از همه چيزشان مي گذرند و البته هر دو طيف به شدت مستعد وابستگي و در نتيجه عدم پايداري در ارتباط و شکست عاطفي هستند.

اگر وابسته بوديم و شکست خورديم...!
حال اگر به واسطه دلايل دروني يا بيروني، طعم تلخ ناکامي و شکست را چشيديد و مجبور به دست و پنجه نرم کردن با کابوس خلاء و تنهايي شديد:

* مدام در پي تخريب طرف مقابل برنياييد، چرا که نيمه پنهانِ تنفر، عشق و علاقه است؛ وقتي نسبت به يک نفر ابراز تنفر مي کنيم، به اين معني است که هنوز به او توجه داريم. طرف مقابل، خوب يا بد، تمام شده است. لطفا اينقدر وقت و انرژي براي تحليل جزئيات رفتار و زواياي شخصيت کسي که از زندگيتان رفته، نگذاريد.

* از گفت وگوهاي تکراري و بي حاصل دروني بپرهيزيد. سرزنش و محاکمه خودمان، هيچ فايده اي ندارد، چرا که استدلالِ بر پايه احساس است و به هيچ جايي نمي رسد.

* به سير بروز احساسات منفي، نظم بدهيد. به اين معني که به خودتان، فرصت سوگواري و اشک ريختن بدهيد، اما در زمان مشخص و مدت معيني از هر روز. در واقع به جاي اين که اجازه بدهيد احساسات منفي، به سراغتان بيايند، شما به سراغ احساسات برويد و مديريت و کنترلشان کنيد.

* به هيچ وجه منتظر نمانيد حالتان خوب شود و بعد به سراغ کارهاي معمول و روزمره مثل کار و درس برويد. بلکه تمام سعي تان را بکنيد که در اولين فرصت، فعاليت هاي هميشگي را از سر بگيريد. يادمان باشد تغيير در افکار، مستلزم تغيير در رفتار است.

مرده متحرک نشويم!
شايد يکي از مهم ترين راه هاي در امان ماندن از آسيب هاي يک چنين اتفاق عميقي، تحليلِ منطقيِ قضايا و رسيدن به يک بينش و بصيرت واقعي نسبت به ماجراست. يعني سعي کنيم براي چراها و سوال هايمان، يک پاسخ منطقي پيدا کنيم تا بتوانيم کنار بياييم. در غير اين صورت، فکر و خيال ها و احساسات منفي انرژي رواني ما را به صفر مي رسانند و ته کشيدن انرژي رواني يعني نابود شدن انگيزه ادامه زندگي، بدبيني به موقعيت‌هاي جديد ازدواج از بين رفتن نشاط و شادي و اميد و در يک کلام، تبديل شدن به مرده متحرک!

http://www.javanannews.ir/fa/News/4383/راهنماي-گذر-از-بحران-عاطفي
بستن   چاپ