گام هايي براي ساختن خويش
يکشنبه 11 تير 1396 - 2:31:12 PM
آريا
|
|
ابتدا چند نکته را، تذکر ميدهيم و آنگاه به نقاط آغازين سلوک و سپس به طرح عملي برخي اهل معرفت در سير الي الله ميپردازيم.
♦درآمد
نکته اول: شناخت معارف عميق دين
دين
اسلام، علاوه بر احکام ظاهري که بيانگر وظايف و تکاليف گوناگون آدمي است،
از حقايق و معارف عميقي برخوردار است که دستيابي به آنها در گرو سعي و
مجاهدت و تلاش افزونتر است و راه رسيدن به آنها تزکيه و تقوا و رياضتهاي
مشروع ديني است.
نکته دوم: شناخت ساحتهاي وجود آدمي و چشم انداز رشد
انسان، داراي دو جنبه است:
1 . جنبه جسماني و مادي؛
2 . جنبه روحي و معنوي.
هر
کدام از اين دو جنبه، يا سالمند و يا بيمار، سلامت آنها به ملايمات، يعني
عوامل سازگار بستگي دارد و بيماري آنها به منافيات يعني عوامل ناسازگار
وابسته است. در بعد روحي مقصود از ملايمات، فضايل اخلاقي است و مقصود از
منافيات، رذايل اخلاقي.
حالات نفساني انسان بردوگونه است:
1. زودگذر و ناپايدار؛
2. پايدار و مانا.
در
حالات زودگذر، ممکن است انسان در يك نشست، عميقاً تحت تأثير قرار گيرد و
به کلي عوض شود؛ ولي وقتي از آن مجلس فاصله گرفت، اگر براي تثبيت آن
حالت، در عرصه عمل اقدام نكند، آن حالت از بين ميرود. چنين حالتي، زودگذر
است؛ اما حالات ديرپا و پايدار که به صورت ملكات و صفات راسخ نفساني در
آمدهاند، به آساني زايل نميشوند. «ملکه» صفت راسخ نفساني است که به زودي
زوال نميپذيرد؛ اما «حال» صفتي است که در روح انسان رسوخ نيافته و به
آساني قابل زوال است.
علم اخلاق، درباره شناخت اين صفات و راه رفع و دفع رذايل و همچنين کسب و به کمال رساندن فضايل بحث ميکند.
هدف
علم اخلاق، تکامل انسان در اين راستا است. آغاز اين سير تکاملي، از مرتبه
حيواني و نهايت آن، رسيدن به مقام مَلَکِيّت، يعني فرشته خويي است. به
عبارت ديگر، هدف، اين است که انسان از جايگاه پست حيواني حرکت کرده، به
بالاترين نقطه کمال، يعني اتصال به مقام فرشتگان برسد؛ ولي گروهي ديگر از
دانشمندان علم اخلاق، نهايت مسير تکامل انسان را از اين فراتر دانسته و
معتقدند روح انسان ميتواند از افق ملک و فرشته نيز فراتر رفته، خود را به
بينهايت برساند.
توضيح اينکه آدمي برخلاف موجودات تک ساحتي
چون فرشتگان و حيوانات، مرکّب از دو بُعد است؛ امّا فرشته، فقط از عقل و
حيوان، فقط از بهيميّت سرشته شده است. اوّلي جز سجود، چيزي نميداند و
دوّمي، جز خور و خواب. در آنها حالت و صيرورت [گرديدن] از حالت بالقوه به
حالت بالفعل وجود ندارد؛ امّا انسان در آغاز، موجودي بالقوه است و بايد با
تلاش و کوشش، استعدادهاي بالقوه را به فعليت برساند. وجود آدمي از دو بُعد
متضاد تکوين يافته است: بُعد عقلاني و بُعد حيواني. انسان بايد بکوشد که
عقل را بر تمايلات شهواني غالب سازد و مديريت کلان کشور وجود خود را به دست
عقل بسپارد. آدمي اگر از ميان اين تضاد و چالش عبور کند، ميتواند از
فرشته فراتر رود.
در روايات اهلبيت:همين مطلب آمده است. از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند: «آيا فرشتگان برترند يا بني آدم؟»
امام فرمود: اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (عليه السلام) فرموده است:
إِنَّ
اللهَ رَكَّبَ فِي الْمَلَائِكَةِ عَقْلاً بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَكَّبَ فِي
الْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَكَّبَ فِي بَنِي آدَمَ
كِلْتَيْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ
الْمَلَائِكَةِ وَ مَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ
الْبَهَائِمِ؛
خداوند، در ساختار فرشتگان، عقل را تعبيه کرده
است و در حيوانات، شهوت را، و در آدمي هر دو را قرار داده است. هر کس عقلش
بر شهوتش غالب آيد، از فرشتگان برتر است و آن کس که شهوتش بر عقل فزوني
گيرد، از چارپايان، بدتر است.
مولوي هم مضمون همين حديث را در مثنوي به نظم آورده است که اين چنين آغاز ميشود:
در حـديث آمد که يـزدان مجـيد
خلـق عـالم را سـه گـونه آفــريد
يک گُرُه را جمله عقل و علم و جود
آن فرشتهست، او نداند جز سجود
و
آنگاه به ترسيم ساختار وجودي اين سه گروه ميپردازد و به تضاد و کشمکش و
چالش ميان دو ساحت وجود آدمي يعني ساحت عِلْوي و ساحت بهيمي اشاره ميکند و
البته آن چنان که شيوه او است، بيپرده و صريح سخن ميگويد.
غايت
علم اخلاق، اين است که انسان از مَلك هم بگذرد و آن شود که در وهم نگنجد.
اين هدف، شريفترين هدفها است؛ لذا گروه زيادى از حكماى گذشته مىگفتند:
«علم اخلاق، اِكسير اعظم است».
نکته سوم: شناخت نفس و اعتقاد به ضرورت تزکيه
خودسازي
و تقويت معنويت، يک نوع جهاد است: جهاد با نفس، نيازمند تقوا، تزکيه و
رياضتهاي شرعي است. آنان که با تلاش و توکل در اين راه گام بردارند،
خداوند راههاي هدايت را به روي آنان ميگشايد:
وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ؛
و كسانى كه در راه ما كوشيدهاند، به يقين راههاى خود را بر آنان مىنماييم و در حقيقت، خدا با نيكوكاران است.
بايد
قواي حيواني را تحت مديريت قواي روحاني و ايماني قرار داد. وقتي جنبه
حيواني تضعيف و جنبه انساني و روحاني، تقويت شود، چشم بصيرت آدمي باز
ميشود و آنچه ناديدني است و با چشم سر نميتوان ديد، با چشم سرّ و درون
ميبيند.
مرحوم فيض کاشاني در تفسير صافي در ذيل آيه 46 سوره حج، از امام سجاد (عليه السلام) نقل ميکند که فرمود:
عبد،
چهار چشم دارد. با دو چشم، امر دين و دنياي خود را ميبيند و با دو چشم،
امر آخرت خود را. وقتي خدا اراده کند که به بندهاي خير دهد، دو چشمي را که
در قلب او است، ميگشايد. پس با آن دو چشم، غيب را ميبينيد... .
کسي
که خواهان معرفت است و ميخواهد معنويت او تقويت شود، بايد کمر همت ببندد و
وارد شريعه شريعت شود و صفات حيواني را از خود دور ساخته و به اخلاق الهي
متخلق شود و خويشتن را به آن، آراسته سازد؛ از طريق معرفت نفس، به معرفت
ربّ، بار يابد؛ زيرا معرفت نفس، سودمندترين معرفتها است:معرفة النفس أنفع
المعارف؛
در بعضي از اخبار آمده است که مردي به نام مجاشع بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)وارد شد و گفت:
«يَا رَسُولَ اللهِ كَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى مَعْرِفَةِ الْحَقِّ؟» فَقَال (صلي الله عليه و آله و سلم): «مَعْرِفَـةُ النَّــفْسِ»
فَقَالَ:
«يَا رَسُولَ اللهِ فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى مُوَافَقَةِ الْحَقِّ؟»
قَالَ (صلي الله عليه و آله و سلم): «مُخَالَـفَةُ النَّـفْسِ»
فَقَالَ: «يَا رَسُولَ اللهِ فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى رِضَاءِ الْحَقِّ؟» قَالَ (صلي الله عليه و آله و سلم): «سَخَـطُ النَّـفْسِ»
فَقَالَ:
«يَا رَسُولَ اللهِ فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى وَصْلِ الْحَقِّ؟» فَقَالَ
(صلي الله عليه و آله و سلم): «هِجْـرَةُ النَّــفْسِ»
فَقَالَ:
«يَا رَسُولَ اللهِ فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى طَاعَةِ الْحَقِّ؟» قَالَ
(صلي الله عليه و آله و سلم): «عِـصْيَانُ النَّـفْسِ»
فَقَالَ:
«يَا رَسُولَ اللهِ فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى ذِكْرِ الْحَقِّ؟» قَالَ
(صلي الله عليه و آله و سلم): «نِسْـيَانُ النَّــفْسِ»
فَقَالَ:
«يَا رَسُولَ اللهِ فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى قُرْبِ الْحَقِّ؟» قَالَ
(صلي الله عليه و آله و سلم): «التَّبَـاعُدُ مِنَ النَّفْسِ»
فَقَالَ:
«يَا رَسُولَ اللهِ فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى أُنْسِ الْحَقِّ؟» قَالَ
(صلي الله عليه و آله و سلم): «الْوَحْشَـةُ مِنَ النَّفْسِ»
فَقَالَ:
«يَا رَسُولَ اللهِ فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى ذَلِكَ؟» قَالَ (صلي الله
عليه و آله و سلم): «الِاسْتِعَانَةُ بِالْحَقِّ عَلَى النَّفْسِ»؛
«اي
رسول خدا! چه راهي براي شناخت پروردگار وجود دارد؟» فرمود: «معرفت نفس».
گفت: «اي رسول خدا! راه موافقت با حق چيست؟» فرمود: «مخالفت با نفس».
پرسيد: «اي رسول خدا! راه رضاي حق چيست؟» فرمود: «نارضايتي و ناخشنودي
نفس». پرسيد: «اي رسول خدا! راه وصل به حق چيست؟» فرمود: «ترک نفس و جدا
شدن از آن». گفت: «اي رسول خدا! راه طاعت حق چيست؟» فرمود: «نافرماني نفس».
گفت: «اي رسول خدا! راه ذکر حق چيست؟» فرمود: «فراموشي نفس». گفت: «اي
رسول خدا! راه قرب حق چيست؟» فرمود: «دوري از نفس». گفت: «اي رسول خدا!
راه انس با حق چيست؟» فرمود: «مأنوس نبودن و انس نداشتن با نفس». گفت: «اي
رسول خدا! راهيابي به آن چگونه است؟» فرمود: «کمک گرفتن از حق بر ضد نفس».
پايان سخن را به کلام عالم رباني، مرحوم ميرزا جواد ملکي تبريزي ميآراييم:
اگر
آدمي بکوشد و عالم حس و مثال وجود خود را تابع عقل خود قرار دهد و توجه
خود را به آن عالم، معطوف سازد و آن را از قوه به فعليت درآورد، ميتواند
به موقعيت معنوي دست يابد و از شرافت و لذت و بهجتي برخوردار گردد که به
قلب احدي خطور نکرده است. اگر اين دولت براي کسي دست دهد و به مقام معرفت
نفس که مفتاح معرفت رب است، نائل آيد، حجابهاي ظلماني را درنورديده و به
عوالمي سرشار از لذتهاي معنوي و بهجت و انبساط وارد ميشود و حقايقي را
ميبيند که هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و به خاطر احدي خطور نکرده
است.
http://www.javanannews.ir/fa/News/4384/گام-هايي-براي-ساختن-خويش
|