آریا جوان
فقط 18 ساله ها بخوانند!
يکشنبه 8 مرداد 1396 - 3:08:04 PM
آريا
جوانان نيوز- و بعد، با اشتياق و با چشماني صادق شروع کرد به سوال کردن ازمن :
 
* "تو چکار مي‌کني، شغلت چيه؟"
 
* "کي و چطور تصميم گرفتي که اين کار را انتخاب کني؟"
 
* "چرا اين را انتخاب کردي؟ چرا کارهاي ديگر نکردي؟"
 
* "چيزي بوده که دوست داشته باشي جور ديگه‌اي انجامش مي‌دادي؟"
 
و ....

سوال هايش را تاجايي که مي‌توانستم جواب دادم و سعي کردم با توجه به وقتي که داشتم خوب نصيحتش کنم. و بعد از يک ساعتي حرف زدن، از من تشکر کرد و رفت.
 
در راه برگشت به خانه متوجه شدم که بحثي که با آن جوان داشتم براي خودم بسيار نوستالژيک بود. او 10 سال پيش من را به يادم آورد. به خاطر همين دوباره به سوال‌هاي او فکر کردم و به چيزهايي فکر کردم که امروز افسوس مي‌خورم يک نفر وقتي 18 سالم بود به من مي‌گفت.
 
بعد آن را يک قدم جلوتر بردم و به همه چيزهايي فکر کردم که اگه مي‌توانستم زمان را به عقب و به 18 سالگيم برگردانم دوست داشتم به خودم بگويم و خودم را نصيحت کنم.
بعد از نوشيدن چند فنجان قهوه و چند ساعت فکر کردن، اين 18 چيز به ذهنم رسيد:
 
خودتان را به اشتباه کردن متعهد کنيد.
 
اشتباهات به شما درس‌هاي مهمي ياد مي‌دهد. بزرگترين اشتباهي که مي‌توانيد مرتکب شويد اين است که هيچ کار نکنيد چون مي‌ترسيد که اشتباه کنيد. ترديد نکنيد—به خودتان شک نکنيد. مهم اين نيست که فرصتي برايتان پيش بيايد يا نه، مهم اين است که ريسک کنيد. هيچوقت 100% مطمئن نخواهيد بود که خوب پيش مي‌رود اما نمي‌توانيد هم 100% مطمئن باشيد که هيچ کار نکردن خوب است! و مهم نيست که نتيجه چه شود، هميشه همانطور که بايد تمام مي‌شود. يا موفق مي‌شويد يا از آن درس مي‌گيريد که هر دو آن به نفعتان است. يادتان باشد اگر هيچوقت دست به عمل نزنيد، هميشه همان جايي که هستيد باقي خواهيد ماند.

کار سختي که دوست داريد را پيدا کنيد.
 
اگر مي‌توانستم به خودم در 18 سالگي نصيحتي بکنم اين بود که انتخاب شغلم را براساس ايده‌ ها، اهداف و توصيه‌هاي ديگران پايه‌ريزي نکنم. به خودم مي‌گفتم رشته ‌اي را به اين دليل انتخاب نکنم که رشته‌ پرطرفداري است يا آنهايي که از آن فارغ‌التحصيل مي‌شوند پول بيشتري در مي‌آورند. به خودم مي‌گفتم که بهترين انتخاب شغلي براي من بر يک نکته مهم و اساسي متکي است: کار سختي که از انجام آن لذت ببرم. تا زمانيکه با خودتان صادق باشيد و علايق و ارزش‌هايتان را دنبال کنيد، مي‌توانيد با اين عشق به موفقيت برسيد. و مهمتر اينکه دوست نداريد چندين سال ديگر متوجه شويد که روز و شبتان را به شغلي مي‌گذرانيد که هيچ علاقه‌اي به آن نداريد. پس اگر متوجه شديد که از هر ثانيه انجام هر کار سختي بالاترين لذت را مي‌بريد، دست از آن نکشيد. چراکه وقتي روي علايقتان تمرکز کنيد، کار سخت ديگر سخت نخواهد بود.
 
هر روز براي خودتان وقت، انرژي و پول هزينه کنيد.
 
وقتي براي خودتان خرج کنيد، هيچوقت نمي‌بازيد و به مرور زمان قسمت‌هاي ناراحت ‌کننده زندگيتان را تغيير خواهيد داد. شما محصول چيزهايي هستيد که مي‌دانيد. هرچه وقت، انرژي و پول بيشتري براي دست يافتن به علم و دانش براي خودتان هزينه کنيد، کنترل بيشتري روي زندگيتان پيدا خواهيد کرد.

هر از گاهي ايده ‌ها و فرصت‌هاي جديد را امتحان کنيد.
 
ترس طبيعي شما از شکست باعث مي‌شود نخواهيد چيزهاي جديد را امتحان کنيد. اما بايد اين ترس‌ها را کنار بگذاريد زيرا داستان زندگي شما از اين تجريبات کوچک و خاص ساخته مي‌شود. و هرچه تجربيات شما خاص‌تر باشد، داستان زندگيتان جالب‌تر خواهد شد. پس تا جايي که مي‌توانيد تجربيات جديد به دست آوريد و حتماً آن را با ديگران هم درميان بگذاريد.

وقتي مهارت‌هاي کاريتان را ارتقاء مي‌دهيد، روي کمتر، بيشتر تمرکز کنيد.
 
مثلاً ورزش کاراته را در نظر بگيريد، کمربند مشکي خيلي هيجان ‌انگيزتر از کمربند قهوه ‌اي به نظر مي‌رسد. اما آيا کمربند قهوه ‌اي هيجان ‌انگيزتر از کمربند قرمز نيست؟ شايد براي خيلي‌ها اينطور نباشد. يادتان باشد جامعه ،متخصصين را تا اوج بالا مي‌برد. اين تلاش و زحمت است که اهميت دارد اما به اين شرط که در جهت‌هاي مختلف پراکنده نشود. پس تمرکزتان را روي ياد گرفتن کارهاي کمتر و استاد شدن در آنها باريکتر کنيد.

آدم‌ها نمي‌توانند فکر بخوانند، به آنها بگوييد که چه فکري مي‌کنيد.
 
آدم‌ها هيچوقت نمي‌فهمند چه احساسي داريد مگر اينکه به آنها بگوييد. رئيستان؟ بله، او نمي‌داند که آرزوي ترفيع داريد چون به او نگفته ‌ايد. دختر زيبايي که دوستش داريد اما چون خجالت مي‌کشيد تابحال با او حرف نزده‌ايد؟ بله، درست حدس زديد؛ بخاطر اين روزش را در اختيارتان قرار نمي‌دهد که شما هم روزتان را در اختيار او قرار نداده ‌ايد. در زندگي، بايد با ديگران ارتباط برقرار کنيد. بايد دهانتان را باز کرده و با آنها صحبت کنيد. بايد به آدم‌ها بگوييد که به چه فکر مي‌کنيد، به همين سادگي!

زود تصميم بگيريد و زود وارد عمل شويد.
 
اگر شما وارد عمل نشويد يا فرصت‌هاي جديد را امتحان نکنيد، يک نفر ديگر اينکار را خواهد کرد. با نشستن و فکر کردن درمورد آن نمي‌توانيد چيزي را تغيير دهيد يا پيشرفت کنيد. يادتان باشد، بين اينکه بدانيد چطور کاري را انجام دهيد و واقعاً آن را انجام دهيد تفاوت زيادي وجود دارد. علم بدون عمل بي‌فايده است.

تغيير را قبول کرده و در آغوش بکشيد.
 
يک موقعيت، بد باشد يا خوب، تغيير مي‌کند. روي اين مي‌توانيد حساب کنيد. پس تغيير را در آغوش بکشيد و بدانيد که تغيير به دليلي رخ مي‌دهد. شايد هميشه اول کار ساده و واضح نباشد اما در آخر ارزشش را خواهد داشت.

درمورد اينکه ديگران درموردتان چه فکري مي‌کنند نگران نباشيد.
 
در اکثر مواقع اينکه بقيه چه فکري درمورد شما مي‌کنند اهميتي ندارد. وقتي من 18 سالم بود، نظر همکلاسي هايم تاثير زيادي در تصميماتم داشت. و گاهي اوقات آنها من را از ايده‌ ها و اهدافي که شديداً باورشان داشتم، دور مي‌کردند. الان مي‌فهمم اين روش زندگي واقعاً احمقانه بود مخصوصاً وقتي مي‌فهمم که تقريباً همه اين افراد که ايده ‌هايشان برايم خيلي مهم بود ديگر بخشي از زندگي من نيستند. به جز وقتي که مي‌خواهيد يک تاثير اوليه عميق روي کسي بگذاريد (مثلاً در يک مصاحبه شغلي، اولين قرار ملاقات اوليه و از اين قبيل)، اجازه ندهيد ايده ‌هاي ديگران سر راهتان قرار گيرد. اينکه آنها چه فکر مي‌کنند و درموردتان چه مي‌گويند اصلاً اهميتي ندارد. آنچه مهم است اين است که خودتان درمورد خود چه فکر مي‌کنيد.

هميشه با خودتان و ديگران صادق باشيد.
 
صادق زندگي کردن باعث آرامش فکر است و آرامش‌ فکر واقعاً ‌قيمتي.

در دانشگاه با آدم‌هاي زيادي درمورد کارتان حرف بزنيد.
 
رئيس‌ها، همکاران، پروفسورها و اساتيد دانشگاه، همکلاسي‌ها، بقيه دانشجويان خارج از دايره اجتماعي شما، استاديارها، دوستان دوستانتان، همه! اما چرا؟ اين يعني شبکه ‌سازي حرفه‌اي. من از وقتي از دانشگاه فارغ‌التحصيل شدم، براي سه کارفرما کار کرده‌ام اما فقط با کارفرماي اول مصاحبه کردم. دو نفر بعدي قبل از اينکه حتي يک مصاحبه رسمي انجام دهم، بنابر توصيه يک مدير (کسي که چندين سال شبکه حرفه ‌اي من بود) به من کار پيشنهاد کردند. وقتي کارفرماها مي‌خواهند کسي را استخدام کنند، اولين کاري که مي‌کنند اين است که از کسانيکه مي‌شناسند مي‌پرسند که کسي را مي‌شناسند که به درد آن مقام بخورد يا نه. اگر اين شبکه حرفه‌اي را زود بسازيد، خودتان را خوب جا خواهيد انداخت. به مرور زمان، با افراد جديدي در شبکه حرفه‌ ايتان آشنا مي‌شويد و حرف مي‌زنيد و اين افراد فرصت‌هاي تازه‌اي در اختيارتان قرار خواهند داد.

هر روز حداقل 10 دقيقه در سکوت بنشينيد.
 
از اين زمان براي فکر کردن، نقشه کشيدن، برنامه ريختن و خيالپردازي استفاده کنيد. تفکر خلاق در سکوت و تنهايي اتفاق مي‌افتد. در سکوت مي توانيد افکارتان را بشنويد، به عمق وجودتان دست پيدا کنيد و روي قدم منطقي بعدي زندگيتان تمرکز کنيد.

زياد سوال بپرسيد.
 
بزرگترين ماجراجويي ممکن، توانايي سوال کردن است. گاهي ‌اوقات در اين فرايند، خودِ جستجو مهم‌تر از پاسخ‌هاست. پاسخ‌ها از ديگران، از جهان علم و تاريخ و از بينش و خرد عميق درون خودتان سرچشمه مي‌گيرند. اين پاسخ‌ها اگر نتوانيد سوالات درست را بپرسيد هيچ‌وقت به ظاهر نمي‌آيند. درنتيجه، عمل ساده سوال کردن و پرسيدن سوالات درست، پاسخ اصلي است.
 
منابعي که در اختيار داريد را کاوش کنيد.
 
آدم‌هاي سالم وقتي يک فرد عليل را مي‌بينند که نشانه ‌هايي از شادي احساسي بروز مي‌دهد، تعجب مي‌کنند. چطور کسي که چنين وضعيت فيزيکي محدودي دارد مي‌تواند اينقدر شاد باشد؟ پاسخ در اين است که چطور از منابعي که در اختيار دارند استفاده مي‌کنند. استيو واندر نمي‌توانست ببيند، به همين دليل از حس شنوايي خود براي موسيقي استفاده کرد و الان 25 جايزه بين ‌المللي از آنِ اوست.

پايين ‌تر از سطح معيشتتان زندگي کنيد.
 
يک زندگي راحت داشته باشيد، نه يک زندگي تظاهري. براي تحت ‌تاثير قرار دادن ديگران خرج اضافي نکنيد. طوري زندگي نکنيد که خودتان را گول بزنيد که ثروت با اموال مادي سنجيده مي‌شود. پولتان را عاقلانه مديريت کنيد تا پولتان شما را مديريت نکند.

به ديگران احترام بگذاريد و به آن‌ها حسي خوب منتقل کنيد.
 
در زندگي و کار، اينکه چقدر حرف مي‌زنيد مهم نيست، اينکه چطور باعث مي‌شويد ديگران شاد شوند اهميت دارد. به بزرگترها و کوچکترهايتان و همه آدم‌هايي که شايسته احترامند احترام بگذاريد. با همه با همان سطح احترامي که با پدربزرگتان برخورد مي‌کنيد و با همان ميزان صبري که براي برادر کوچکترتان صرف مي‌کنيد رفتار کنيد.

در هر کاري بهترين باشيد.
 
اگر قرار نيست کاري را درست انجام دهيد اصلاً چه دليلي دارد آن را انجام دهيد. در کار و در تفريحاتتان بهترين باشيد. براي خودتان يک اعتبار ايجاد کنيد، اعتبار انجام فوق ‌العاده هر کار.

کسي باشيد که براي آن زاده شده‌ايد.
 
بايد از قلبتان پيروي کنيد و کسي شويد که قرار بوده بشويد. بعضي از ما زاده شده‌ايم که موسيقيدان شويم. بعضي از ما شاعر به دنيا آمده‌ايم و بعضي ديگر به دنيا آمده‌ايم که تجارت کنيم. هرکاري که تصميم مي‌گيريد دنبال کنيد را بايد در همه نسوخ بدنتان حس کنيد. زندگيتان براي برآوردن آمال و آرزوهاي ديگران تلف نکنيد.
 
اما از اينها گذشته ، هرکجا که توانستيد بخنديد ، هرکجا که بايد عذرخواهي کنيد و چيزي را که نمي‌توانيد تغييرش دهيد، رها کنيد. زندگي کوتاه اما اعجاب‌انگيز است . از آن لذت ببريد .

http://www.javanannews.ir/fa/News/4522/فقط-18-ساله-ها-بخوانند!
بستن   چاپ