بزرگنمايي:

وقتي بعد از مدتي زندگي کردن در شهري ديگر دوباره به خانه برگشتم، ازاينکه بخواهم دوباره در جايي که زمان کودکي‌ام را آنجا گذراندم زندگي کنم و با دوستان قديمي‌ام ارتباط برقرار کنم، اضطراب داشتم.

به تازگي رابطه احساسي‌ام برهم خورده بود و کار نويسندگي‌ام را هم رها کرده‌ بودم، اما دوستانم را مي‌ديدم که به نظر موفق و شاد مي‌رسيدند و همه چيز زندگي‌شان سر جايش بود.

اتفاقاتي که برايم افتاده بود همه اعتمادبه‌نفسم را گرفته بود ولي دوستانم سعي مي‌کردند دورم را بگيرند تا بخاطر غم و غصه‌هاي اين چند وقت اخيرم دچار افسردگي نشوم.

بااينکه عشق و حمايت آنها خيلي کمک حالم بود اما وقتي مي‌ديدم که چطور هرکدام زندگي موفقي دارند، يک حس منفي ديگر به حس‌هاي منفي که داشتم اضافه مي‌شد: حسادت.

حسادت احساسي بسيار موزي است، حسي که نواقصي که سعي مي‌کنيد پنهان کنيد را به شما خاطرنشان مي‌کند. حسادت يادآوري موفقيت‌هايي است که نداشته‌ايد، تجربياتي که نداشته‌ايد، ارتباطاتي که دوست داشتيد داشته باشيد، هر چيزي که به شما احساس «کمتر» بودن مي‌دهد.

ماه‌هاي بعد را به اينگونه مقايسه‌ها گذراندم - به زوج‌هايي که دست در دست هم در خيابان راه مي‌رفتند، به کسانيکه به شغل‌هاي پردرآمدشان چسبيده بودند نگاه مي‌کردم و خودم را در خانه‌هاي زيبايي تصور مي‌کردم که بقيه توانايي خريدش را داشتند.

متاسفانه بااينکه از ته قلب مي‌دانستم که دوست داشتم جايي جز اينجايي که الان هستم باشم، حسادت من را همان جايي که بودم خشکانده بود و من را فقط غرق در افکار «اگرها» کرده بود.

وقتي فهميدم که شرايط زندگي‌ام تا وقتيکه خودم تغيير نکنم تغيير نخواهند کرد، متوجه شدم که ميدان دادن به اين حس مسموم نه تنها من را به جايي نمي‌رساند، بلکه بيشتر در چاه عميق افسوس‌ها مي‌انداخت. آنجا بود که راه من و حسادت از هم جدا شد و من به نکاتي بسيار عميق و مفيد رسيدم.

نکته 1: داشتن حسي جز شادي براي موفقيت ديگران، شانس موفقيت و شادي خودم را مسدود مي‌کرد.
طبق قانون جذب، با غوطه خوردن در فکر چيزهايي که ديگران دارند و شما نداريد، از آن حس نداشتن بيشتر به سمت خودتان جذب خواهيد کرد. اين يعني چيزهايي که مي‌خواهيد داشته باشيد را از خودتان دورتر مي‌کنيد.

اگر بتوانيد براي شادي و موفقيت ديگران جشن بگيريد به جهان اين پيام را مي‌دهيد که «من هم از اين موفقيت به دست مي‌آورم.»

همه چيز به انرژي احساسات شما بستگي دارد. ناراحت شدن بخاطر شادي ديگران اصلاً حس خوبي نيست بنابراين نمي‌تواند چيزهاي خوبي را جذب خود کند. شاد شدن بخاطر موفقيت ديگران حس بسيار خوبي ، بنابراين به ايجاد خوبي‌هاي بيشتر هم براي شما و هم براي آن فرد کمک خواهد کرد.

نکته 2: ديدن تجربيات مثبت ديگران من را در آستانه آن تجربيات قرار مي‌داد.
با ديدن اينکه يکي از دوستانتان شغلي عالي با درآمدي فوق‌العاده دارد، ممکن است خيلي راحت دچار حسادت شويد. اما درمقابل اگر از اين جهت به آن نگاه کنيد که چنين شغل‌هايي وجود دارد، به شما هدف مي‌دهد که به سمت آن برويد و امکانات بسيار زيادي که در جهان وجود دارد را به شما نشان مي‌دهد.

همچنين به ما کمک مي‌کند با اين عقيده منفي جامعه مقابله کنيم: فرصت زيادي براي ما وجود ندارد. بنابراين اگر کسي به چيزي که ما مي‌خواهيم دست پيدا کرده است، شانس اينکه ما هم به آن دست پيدا کنيم بسيار کم مي‌شود.

واقعيت اين است که اگر باور داشته باشيد، هميشه براي همه افراد فرصت کافي وجود دارد. فقط بايد به دنبال آن باشيد.

نکته 3: همه چيز در اين دنيا موقتي است، همه چيز به طور مداوم در حال تغيير است.
اينکه بفهميد همه چيز موقتي است در همه قسمت‌هاي زندگي‌تان معجزه مي‌کند مخصوصاً در مقابله با حسادت.

ثروتي که مي‌بينيد دوستتان تجربه مي‌کند ممکن است طي يک سال از بين برود. رابطه احساسي فوق‌العاده‌اي که دوستتان دارد ممکن است طي يک ماه بر هم بخورد. شرايط ناهمواري که خودتان با آن دست و پنجه نرم مي‌کنيد، ممکن است طي يک روز از اين رو به آن رو شود.

منظور من اين نيست که با دانستن اينکه شادي و موفقيت ديگران هميشگي نيست احساس راحتي پيدا کنيد. اين فقط کمکتان مي‌کند که بفهميد همه چيز دنيا براي همه آدمهاست. سختي‌ها فقط براي ما پيش نمي‌آيد.

موقعيت و شرايط زندگي مدام در حال تغيير است. بنابراين اينکه وقت و انرژي زيادي از خودتان را صرف افسوس خوردن براي آن يا آرزو کردن براي چيزي بهتر کنيد، فقط وقتتان را تلف مي‌کند.

نکته 4: قدرداني از چيزهايي که دارم فکر چيزهايي که مي‌توانم داشته باشم را شيرين‌تر مي‌کند.
اگر بتوانيد قدر تجربياتي که الان داريد را بدانيد - حتي اگر در ظاهر تجربياتي منفي باشند - ظرفيت بزرگتري در شما ايجاد مي‌کند که تجربيات مثبت را بهتر تشخيص دهيد.

شايد وضعيت کاري يا ارتباط احساسي‌تان نسبت به اطرافيانتان بهتر نباشد، اما با تلاش براي چيزهايي که در زندگي‌تان ايدآل نيستند، به چيزي بسيار بزرگ دست پيدا مي‌کنيد: رشد. و رشد براي تغييري که به دنبال آن هستيد، در زندگي‌تان جا باز مي‌کند.

حسادت تصوري نادرست در ذهن من ايجاد کرده بود: اينکه من «خوب» نيستم. از آن زمان متوجه شدم که سختي‌هايي که تجربه مي‌کردم بخاطر اين نبود که اشکالات من را نشان دهد، براي اين بود که تجربياتي کاملاً جديد از زندگي را در اختيار من قرار دهد که موجب پيشرفتم شود.