بزرگنمايي:
ديدن افراد ساز به دستي که در کوچه و خيابان شهر مينوازند،
به چشم خيليها آشناست. اين بهاصطلاح نوازندگان خياباني، از قشرهاي مختلف و
با انگيزههاي متفاوت اين کار را ميکنند؛ از دانشجويان رشته موسيقي و
هنرجويان ساز گيتار گرفته تا پيرمرد 60 ساله و ساز سهتار، در ميان آنها
هستند.
«هيراد» يکي از جواناني است که بهشکل خودآموز، موسيقي را
فراگرفته و در خيابان مينوازد. او از اينکه مردم به ديد متکدي به اين کار
نگاه ميکنند، گلايه دارد و اميدوار است روزي مسئولان بتوانند با
نوازندگان خياباني کنار بيايند و آنها را درک کنند. او همچنين ميگويد بعد
از خيابان، ديگر نميتواند روي صحنه بنوازد. در ادامه، گفتوگوي انجامشده
در يک شب زمستاني با اين جوان 28 ساله را که گيتار مينوازد، ميتوانيد
بخوانيد.
چگونه موسيقي را ياد گرفتيد؟
از 11 سال پيش آموختن موسيقي را شروع کردم و براي اين کار به
آموزشگاه نرفتم. علاقه من به موسيقي امري دروني و ذاتي بود، اما متاسفانه
بهخاطر شرايط خانوادگي نميتوانستم ساز بزنم تا در 17 سالگي شاغل شدم و
ساز خريدم. من چند جلسه به کلاس رفتم و نتخواني و طريقه انگشتگذاري را
ياد گرفتم. پس از آن، خودم تمرين کردم.
رشته تحصيلي شما در دانشگاه چه بود؟
من به اصرار پدرم در رشته صنايع غذايي تحصيل کردم.
چرا نوازندگي در خيابان را انتخاب کرديد؟
ما خيلي سخت ميتوانيم مسيري را طي کنيم و روي صحنه برويم.
خيابان سادهترين راهي است که ميتوان ديده شد و درآمد کسب کرد. اگر اين
سوال را از ديگر نوازندگان خياباني بپرسيد، خيلي از آنها حاشيه ميروند و
تکرار مکررات ميکنند که ما براي ديده شدن آمدهايم. در حالي که موضوع مالي
و عشق به کار نيز در اين انتخاب دخيل است. يک آقايي در خيابان انقلاب
سهتار مينوازد و حدود 60 سال سن دارد. او معتقد است، يک نفر بليت ميخرد و
به کنسرت ميرود، ما هم برايش کنار خيابان اجرا ميکنيم و او ميتواند
بهاي اين را بدهد، ميتواند ندهد.
چند وقت است در خيابان ساز ميزنيد؟
حدود شش تا هشت ماه است که اين کار را انجام ميدهم. پيش از
اين با يک گروه موسيقي کار ميکرديم و اجرا هم رفتيم، اما آنقدر سنگ جلوي
پاي ما انداختند که بچهها پشيمان شدند.
به نوازندگي در خياباني بهعنوان شغل نگاه ميکنيد؟
بله.
چند وقت يکبار اين کار را انجام ميدهيد؟
ما يک گروه هستيم که تقريبا هر روز در خيابان ساز ميزنيم؛
اما در مناسبتهاي مذهبي و ايامي مانند فاطميه، اين کار را انجام نميدهيم.
برخورد نيروي انتظامي با شما چگونه است؟
خدا را شکر تا الان با ما برخوردي نداشتند؛ اما يکبار يکي از
ماموران نيروي انتظامي هنگامي که همکار ما ساز ميزد، بدون هيچ تذکري به
صورت او ضربه زد و او به زمين افتاد، بعد ساز او را خرد کرد که در ادامه
مردم به ماجرا وارد شدند. گاهي مامورهاي شهرداري و نيروي انتظامي تذکر
ميدهند و بعضي وقتها خودشان به رفتار نامناسب برخي همکارانشان اعتراف
ميکنند.
مردم چه واکنشي نسبت به کار شما نشان ميدهند؟
متاسفانه بسياري از مردم ما را به چشم متکدي ميبينند و فکر
نميکنند مثلا من که 11 سال است ساز ميزنم، جايگاهم چيز ديگري است! البته
من جايگاه نوازندگان خياباني را تخريب نميکنم و اگر دقت کنيد در سطح جهاني
براي اين کار فستيوال برگزار ميشود. متاسفانه گاهي مورد تمسخر هم قرار
ميگيريم و حرفهايي ميشنويم که اگر نگويم بهتر است.
نخستينباري که در خيابان ساز زديد چه احساسي داشتيد؟
خيلي کار سختي بود؛ ما نهايتا در يک سالن براي 150 تا 200 نفر
اجرا کرده بوديم، اما اينکه هر لحظه مردم را ميديدم که رد ميشوند و
نميدانستم نسبت به کار من چه ديدي دارند، سخت بود؛ اما از روز سوم - چهارم
آسان شد. من روز اول، از دوستان و غريبهها خيلي حرفها شنيدم، اما تصميم
گرفتم اين کار را انجام دهم.
از اطرافيان شما چه کساني ميدانند اين کار را انجام ميدهيد؟
خانوادهام نميدانند، اما برخي دوستانم در جريان هستند.
اگر شما را اينجا ببينند چه کار ميکنند؟
خدا را شکر شهرستان هستند.
فکر ميکنيد اگر متوجه شوند چه کار کنند؟
قضيه را در سطح گستردهاي رسانهاي ميکنند! (ميخندد)
حرف يا انتظار خاصي داريد که بخواهيد آن را به گوش کسي برسانيد؟
ما کلا ياد گرفتيم از خودمان هم توقع نداشته باشيم؛ اما
اميدوارم يک روزي نهتنها موسيقي، بلکه تمام هنرهاي خياباني، در ايران
نهادينهتر شوند و مردم آنها را به ديد بهتري نگاه کنند. همچنين اميدوارم
روزي مسئولان بتوانند با اين موضوع کنار بيايند و آن را درک کنند.
پيش از اين، يکي از خوانندگان، موضوع بيمه نوازندگان خياباني را مطرح کرده است. نظر شما در اينباره چيست؟
من از طرف خودم ميگويم، ما بيمه نميخواهيم، اما ميخواهيم به ما اجازه کار بدهند.
مردم ممکن است فکر کنند شخصي که کنار خيابان مينوازد، کار خوبي ارائه نميکند، کار شما در چه سطحي از موسيقي است؟
من در وهله نخست، فکر و تلاش ميکنم بهترين کار را ارائه دهم و
صد درصد از جان و دل ساز ميزنم. جمع ما يک جمع پنج نفره است که از سه
نوازنده گيتار، يک نوازنده ويولن و يک نوازنده کاخون تشکيل ميشود. شايد از
درآمد يک روز، 20 هزار تومان هم به هر کدام از ما نرسد، اما سعي ميکنيم
بهترين کار را ارائه دهيم.
شما شغل ديگري هم داريد؟
من باريستاي کافه بودم؛ اما چندماه است که ديگر آن کار را انجام نميدهم و به نوازندگي در خيابان علاقهمند شدهام.
درآمدتان چگونه است؟
بد نيست.
با تغيير محله و خيابان، درآمد گروه شما هم متفاوت ميشود؟
ما تجريش هم که ميرويم، درآمدمان توفير آنچناني ندارد. آنقدر
نوازنده خياباني زياد شده و مردم نسبت به اين موضوع چشم و دل سير شدهاند
که جذابيت اوليه را براي آنها ندارد، مگر اينکه چيز جديدي براي ارائه
داشته باشيم.
شما به يک اتفاق نو فکر کردهايد؟
بله؛ ما هر سري تلاش ميکنيم کار جديدي انجام بدهيم.
آثاري را که مينوازيد، بر چه اساسي انتخاب ميکنيد؟
هرقدر کار ريتميکتر باشد، مخاطب آن بيشتر است، مثلا يکي از کارهاي گروه متاليکا به نام « nothing else matters» يا آهنگ «شهزاده رويا» طرفداران زيادي دارد.
پس در سبکهاي مختلف کار ميکنيد.
بله؛ من عاشق راک هستم و پاپ و سنتي هم مينوازم. در کل، هر کاري را که در خيابان جواب دهد، انجام ميدهيم.
واکنش يک دانشجوي موسيقي که از کنار شما رد ميشود چگونه است؟
آنها خيلي به ما کملطفي ميکنند. در روزهايي که هوا خيلي
سرد است، انگشتانمان بيحس و خشک ميشود و سيم را گم ميکنيم و نميتوانيم
آن را راحت پيدا کنيم. در حالي که برخي افراد، زماني که انگشتانشان در
جيبشان است، به کار ما نگاه ميکنند و ميگويند، چه کار ضعيفي دارند. من
انتقادها را وقتي قبول ميکنم که شرايط برابر باشد. اين افراد تعداد کمي
نيستند. هر کسي ساز بزند، موزيسين نيست، هر کسي بتواند با دل و جانش اتفاقي
نو در موسيقي ايجاد کند، موزيسين است. چند نفر هستند که با وجود خود ساز
ميزنند و نه بهخاطر موقعيت؟!
من شخصي را ميشناسم که يک نوازنده بسيار عالي سنتور است و با
تاکسياش امرار معاش ميکند، حتي تدريس هم نميکند. او ميگفت، من نوازنده
خوبي براي دل خودم هستم، اما مدرس خوبي نيستم، اگر يک بچه پنج ساله چيزي
از من بيشتر بلد باشد، با 52 سال سن ميروم و شاگردياش را ميکنم. ما چنين
افرادي را در جامعه نداريم و متاسفانه ديد برخي جوانها طوري شده که فکر
ميکنند، اگر سازي مينوازند ديگر از آنها بالاتر وجود ندارد و هيچوقت به
فکر شاگردي کردن نميافتند.
اگر روزي حق انتخاب داشته باشيد و بتوانيد روي صحنه بنوازيد، چه کار ميکنيد؟
ديگر نه؛ خيابان ترجيح اول من است. واقعا ديگر نميتوانيم
اجراي صحنهاي داشته باشيم. آنچه من از خيابان ميگيرم نميتوانم از صحنه
بگيرم. موقعيت خانوادگيام فوقالعاده است، ولي هيچگاه زير پرچم پدرم
نبودم و دستم در جيب او نبوده است.
آيا در اين شرايط با مردم مستقيمتر در ارتباط هستيد؟
بله، خيلي احساس عالياي است. ميخواهم از قشنگيهاي اين کار
هم بگويم؛ يکبار يک خانمي روبهروي ما نشسته بود، وقتي کار ما تمام شد،
گفت من پول همراه ندارم، اما برايتان چند بيت شعر نوشتم، يا دوستي شب يلدا
براي من شکلات و کتاب آورد يا خانمي رد شد و به ما گفت «ممنون که
خيابانهاي تهران را قشنگ ميکنيد». نميگويم از پول بدمان ميآيد، اما
اينها از پول براي ما زيباتر هستند.